جدول جو
جدول جو

معنی نفع کردن - جستجوی لغت در جدول جو

نفع کردن
(یِ شُ دَ)
سود بردن. فایده بردن، سود رساندن. فایده دادن: این معامله فلان مبلغ برایش نفع کرد، مؤثر افتادن و تأثیر کردن دارو یا سخن در کسی
لغت نامه دهخدا
نفع کردن
سود بردن سود کردن بهره بردن، نفع رساندن سود رسانیدن: قال افتعبدون من دون الله ما لا ینفعکم شیئا و لا یضرکم. . پس شما بدون خدای چیزی می پرستید که شما را نفعی نکند و مضرتی نرساند و نتواند نه آن و نه این
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پس زدن، پس راندن، پس دادن ریستن، وازدن راندن پس زدن:) دشمن را دفع کرد، (دور کردن، مخالفت کردن منع کردن (دفع)، بیرون کردن (فضولات) :) هر چه خورده بود دفع کرد (، موجب دفع برطرف کننده:) ای باد از آن باده نسیمی بمن آور کان بوی شفا بخش بود دفع خمارم (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفع کردن
تصویر رفع کردن
بلند کردن بالا بردن، ترقی دادن، برطرف کردن زایل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفی کردن
تصویر نفی کردن
انکار کردن، گفتن که نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفع کردن
تصویر رفع کردن
زدودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
Dispose, Dump, Excrete, Repel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
Bloat
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
gonfler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
disposer, déverser, excréter, repousser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
फुलाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
gonfiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
beschikken, dumpen, uitscheiden, afweren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
ফুলানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
membuang, mengeluarkan, menangkis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
membengkak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
부풀다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
निपटाना , ढेर करना , उत्सर्जित करना , निकालना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
hinchar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
opzwellen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
disponer, volcar, excretar, repeler
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
disporre, svuotare, espellere, respingere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
aufblähen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
dispor, despejar, excretar, repelir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
处理 , 倾倒 , 排泄 , 排斥
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
надуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
dysponować, wyrzucać, wydalać, odpierać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
распухать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
розпоряджатися , вивантажувати , виділяти , відганяти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
puchnąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
entsorgen, abladen, ausscheiden, abwehren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
распоряжаться , выгружать , выделять , отгонять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
inchar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
kujaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی